کلاس پنجم - دبستان بیستون - تهرانپارس

دست نوشته های سپهر معتمدی

کلاس پنجم - دبستان بیستون - تهرانپارس

دست نوشته های سپهر معتمدی

لطیفه های من

دزد

دزدی با تفنگ به خانه ای رفت .مهمان ها جیغ زدند ودستهایشان را بالا بردند.

دزد گفت : زود باشید ....هرکس بگوید چه چیز به دردبخوری دارد .... پول ... جواهرات ....(سرفه ای کرد).... طلا .

گیرمردی گفت : من سومی را دارم هرچقدر بخواهی برایت سرفه می کنم!


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد