کلاس پنجم - دبستان بیستون - تهرانپارس

دست نوشته های سپهر معتمدی

کلاس پنجم - دبستان بیستون - تهرانپارس

دست نوشته های سپهر معتمدی

امتحانات پایان ترم و من

درست شب امتحان پایان سال چشم هایم عفونت کردند وصبح که به مدرسه رفتم مشکلی نداشتم ولی کمی قرمز بودند ولی ظهر به بعد خیلی قرمز و کمی هم دردناک وسوزش داشتند بناچار با پدر به درمانگاه رفتیم دکتر چشم پزشک عفونت تشخیص دادند وقرار بود برای اینکه زودتر خوب بشوم و به امتحاناتم برسم آمپول پنیسیلین ترزیق نمایم که من حاضر نشدم و بابا را راضی  کردم آمپول نزنم ! بعد از تهیه داروها به خانه برگشتم فردا امتحان املا داشتم و شب چشم هایم خیلی قرمز شده بود وتقریبا جایی رانمی دیدم .بابا ومامان چندین نوبت پشت سرهم چشم هایم رابا چایی شستند تاعفونت آن خارج شود وشب ساعت 1 شب دوباره چشم هایم خیلی باد کرده بود که باز هم با چای چشم هایم را شستند .ضمنا یادم رفت بگویم که مامان شب به خاطر اینکه من حاضر به زدن آمپول نشده بودم مرا دعوا کرد که بابا کمکم کرد. صبح باز هم با چای چشم هایم را شستند تا بتوانم چشمهایم را باز نمایم و بعد از امتحان دوباره بابا مرا به  متخصص چشم پزشکی برد که دکتر هم قطره داد و گفت که باید دوره اش طی شود وخودش خوب میشود حالا فردا امتحان ریاضی وپس فردا امتحان علوم دارم و من تا ساعت 2 بعدازظهر بیمارستان بینا (چشم پزشکی) بودم .خلاصه این چندروز که الان نزدیک به پایان امتحاناتم هستم هنوز چشم هایم کمی قرمز هستند وکاملا خوب نشده اند ولی این برای من وامتحانات اخر سال کلاس چهارمم خاطره شد و پس فردا 9 خرداد امتحاناتم به پایان میرسد وخودم را آماده ی کلاس پنجم میکنم .تا بعد خداحافظ

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد