کلاس پنجم - دبستان بیستون - تهرانپارس

دست نوشته های سپهر معتمدی

کلاس پنجم - دبستان بیستون - تهرانپارس

دست نوشته های سپهر معتمدی

لطیفه های من

چلوکباب !


اولی :یک بار برای رئیس یک لطیفه تعریف کردم.رئیس هم برایم چلوکباب خرید.

دومی : یعنی اینقدر از لطیفه ات خوشش آمده بود ؟!

اولی : نه ! ....چون زده بود توی گوشم ! خواست از دلم دربیاورد !!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد