باز این چه شورش است که در خلق عالم است \
باز این چه نوحه و چه
عزا و چه ماتم است\
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین\
بی نفخ صور خاسته
تا عرش اعظماست\
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو\
کار جهان و خلق جهان جمله
درهماست\
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب\
کاشوب در تمامی ذرات عالم
است\
گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست\
این رستخیز عام که نامش محرم است
وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای
خوش به حال لب اصغر که تو سقا شدهاى
آب از هیبت عباسى تو مىلرزد
بى عصا آمدهاى حضرت موسى شدهاى
به سجود آمدهاى یا که عمودت زدهاند
یا خجالت زدهاى وه که چه زیبا شدهاى
یا اخا گفتى و ناگه کمرم درد گرفت
کمر خم شده را غرق تماشا شدهاى
منم و داغ تو و این کمر بشکسته
تویى و ضربهاى و فرق ز هم وا شدهاى
سعى بسیار مکن تا که ز جا برخیزى
اندکی فکر خودت باش ببین تا شدهاى
ماندهام با تن پاشیدهات آخر چه کنم؟
اى علمدار حرم مثل معما شدهاى
مادرت آمده یا مادر من آمده است
با چنین حال به پاى چه کسى پا شدهاى
تو و آن قد رشیدى که پر از طوبى بود
در شگفتم که در این قبر چرا جا شدهاى